آموزش مخ زنی

راهنمای کاربردی و عملی در حوضه کسب و کار

دنیایی که رو به تغییرات گسترده است و حرف ههایی به وجودمی آیند كه شاید
دو سال پیش این حرفه از هر لحاظ در جامعه موردپذیرش نبود ولی در حال
حاضر بسیار کلیدی هستند.
حال این سؤال در ذهن شکل م یگیرد پسچرا ما در جامعه بیکار داریم، مسلماً
این بحث را به متخصصان این حوزه م یسپاریم. ولی کاری که در این کتاب
قصد داریم باهمدیگر دنبال کنیم این است که به اطراف خود به شکلی دیگر نگاه
کنیم و سعی کنیم تغییری هرچند کوچک را در ابتدا در خودمان و سپس در
جامعه بدهیم.
شایدی کلحظه به خودمان گفتیم مگر تغییر در خودمان ربطی به را هاندازی
کسب وکار هم دارد، بله در ادامه خواهیم دید که چه تاثیربزرگی را در کسب وکار
خواهد داشت. در این کتاب اقدا مها و تمری نهای زیادی را پیش روداریم.
ازهمی نجا می خواهم قولی بدهید.
از آنجایی که عامل مهم در تغییر کردن، اقدام است از شما همراهان گرامی
درخواست دارم که در هر نقطه که دعوت به انجام کاری از شما در کتاب می
شود آن را انجام دهید تا بتوانیم در کنار هم قدم مثبتی را در این راه برداریم.
با توجه به اینکه با صاحبان کسب وکار زیادی در ارتباط هستم، هر موقع که
متوجه م یشوم صاحب کسب وکاری با مشکل روبرو است و سرمایه ایي را
ازدس تداده و یا به دلایلی کسب وکار خودشرا ازدست داده است بسیار ناراحت
م یشوم زیرا اعتقاد قلب یام این است که ب ههرحال این سرمایه ملی کشورمان
است که از بین رفت و کاملًا درک م یکنم که در این شرایط قرار گرفتن چقدر
www.salimiaan.com
ششمتری
5
سختاست.

در مسیر كاري چه بسیار کارآفرینان ازخودگذشته را دیدم که دغدغ هشان تنها
این بود که چ هکار کنند که کسب وکارشان را حفظ کنند تا افرادی که در کنار هم
فعالیت م یکنند را کمک کنند و بالاخره باری را از روی دوش بیکاری کشور
بردارند. اینجاست که از همگی آ نها کمال سپاسگزاری رادارم و به همه آ نها خدا
قوت م یگویم و آرزوی بهروزی را برای هم هشان دارم؛ و مطمئن هستم که همه
شما هم که در حال حاضر مشغول خواندن این کتاب هستید روزی از بزرگان
کسب وکار خواهید بود؛ ویا اینکه در حال حاضر از بزرگان کسب وکار خودتان
هستید.ب ههرحال از آشنایی به شما بسیار خرسندم.
سوالي از شما دارم؟ بزر گترین موهبتی که خداوند به ما عطا کرده است
چیست؟
به نظرم بزر گترین و پیچید هترین موهبت خداوند زمان است، بله درست
حدس زدید زمان؛ و برای اینکه زمان را ذخیره کنیم، در این کتاب سعی کرده ام
که تجاربی که خودم در کسب وکار داشتم و یا تجاربی که ب هطور نزدیک و
تنگاتنگ با آ نها در ارتباط بوده ام را برایتان بنویسم.
رابطه اين تجربه با زمان را مسلما مي دانيم ولي دوست دارم سوالي ديگر از
شما بپرسم، بين نقطه 1 تا 150 ،2 كيلومتر فاصله است.به نظرشما اگر يك نفر از
1به 2 حركت كند چقدر فاصله را پشت سر گذاشته است؟
150
100
75
500
و شايد هم بيشتر، تعجب نكنيد.برخي مواقع برا ي اينكه ما از 1 به 2برسيم،
امكان دارد 20 كيلومتر به جلو حركت مي كنيم و مجدد 10 كيلومتر به عقب
برمي گرديم و اينطور است كه اگر دقت نداشته باشيم و از تجارب استفاده لازم
را نكنيم با مشكل مواجه مي شويم و چون عمرمان محدود است امكان دارد يا
به مقصد نرسيم و يا اينكه آنقدر دير برسيم كه رضايت لازم را نداشته باشيم.
اينجاست كه ارزش تجربه را به راحتي درك مي كنيم و بايد از كليه اين
تجارب درسبگيريم.

در هنگام مطالعه اين كتاب در صورت امكان حتما يك دفتر و يا سررسيد كه
بيشتر موارد شخصي تان را درآن يادداشت مي كنيد كنارتان بگذاريد و يا اگر
امكانش برايتان مقدور نيست در يادآور تلفنتان يادداشت كنيد تا در اولين
فرصت حتما نكات را يادداشت كنيد.
اين نكات دعوت به اقدام و يا قول هايي است كه در طول مطالعه از شما
درخواست مي گردد.براي اينكه حتما بازخورد خوبي از مطالعه بگيريم بايد اين
قول ها را به صورت مكتوب يادداشت كنيم و تاريخ و امضا بزنيم تا نسبت به

ششمتری
6
انجام آن متعهد گرديم.
دليل انتخاب نام كتاب برمي گردد به دوران كودكي ام زماني كه مي خواستم
شنا ياد بگيرم.در استخر كه روباز هم بود يك دايو بلند به ارتفاع ششمتر بود كه
بزرگترها كه خوب شنا مي كردند از آن مي پريدند.من به آنها كه نگاه مي كردم
دوست داشتم كه مثل آنها از روي دايو بپرم.
با دوستانم صحبت كردم ولي همگي مخالف اين كار بودند، خلاصه پس از
كلي كلنجار رفتن با خودم تصميم به پريدن گرفتم.از پله هر چه بالاتر مي رفتم،
وحشت مي گرفتم و در پاهايم احساس لرزش مي كردم.ولي بالاخره به بالاي
دايو رسيدم، از بالا كه نگاه مي كردي آب موج مي زد و همه جا را ميشد راحت
ديد.
آن بالا ترس تمام اعضاي بدنم را فرا گرفته بود و به پايين كه نگاه مي كردم
ترسم بيشتر مي شد.خلاصه يك لحظه تصميم گرفتم و از دايو پايين پريدم، به
آب كه وارد شدم يك لحظه ترس بر من غلبه كرد و بي حركت شدم ولي شروع
به تلاش كردم تا خودم را نجات بدهم.هرچه كه بود زنده ماندم و بعد هم غريق
نجات هم به آب پريد و مرا به بيرون استخر هدايت كرد.
به هر سختي كه بود تلاشم را كردم تا بر ترسم غلبه كنم.ولي از دوستانم
حتي تا بزرگساليشان هم جرات پريدن از روي آن دايو را نكردند و حسرت آن در
دلشان ماند.البته اينكه هنوز خوب شنا نمي كردم و پريدم شايد خوب نبود ولي
به هر حال گام خوبي بود.
ترساز شكست يكي از مهمترين عوامل شروع نكردن كسب و كارهاست.البته
اين ترستا حدودي خوب است ولي تا زماني كه مانع ما نشود.در اين كتاب و در
ادامه به روشهايي كه بايد اين ترس ها را از بين برد به صورت كامل توضيح
داده مي شود.اميدوارم كه از مطالعه آن لذت ببريد و كسب و كار بسيار موفقي
داشته باشيد.